پیغام مدیر : آسمونــی 21 ساله متولد 15 بهمن اهل جنوب عاشق قدم زدن روی دریا هنگام غروب و راه رفتن زیر باران است . از حسادت دروغ و ریا متنفر است و معتقد است که همیشه باید بخشنده بود و در هر شرایط لبخند نباید فراموش شود همیشه سعی می کند دیگران از او راضی باشند و از رنجاندن دیگران بی زار است و برای همه آرزوی خوشبختی و سعادت در دنیا وآخرت را دارد.
خبرنامه
برای با خبر شدن از بروز شدن وبلاگ در خبرنامه عضو شوید
چقدر از تو خسته شدمچقدر وادارم کردی بخاطر تو مشکلات را متحمل شوم.بخاطر اشتباه توزندگی را بر خود تنگ کنم،بخاطرپوشیدن و سیر کردن شکم و عیاشی تو مرتکب ربا،نزول و کلاهبرداری شوم،خواب و راحتی را ترک کنم،حرام و حلال را فراموش کنم شب و روزم یکی شود،سرما و گرما را احساس نکنم.
ای نفس،با گناه و وسوسه مرا هلاک کردی،از رحمتهای خدا محرومم کردی.از بهشت جاوید و از نعمتهای آن و از رضای پروردگاردورم کردی.ای نفس،تا کی،تاکی،افکارو عمر عزیزم رابخاطر تو صرف کنم. بخاطر تو بایددرجهنم و عذاب الهی گرفتارباشم،با لهو لعبت سعادت آخرتم را نابود کردی،باعث شدی از جمع آوری توشه آخرتم بازمانم و به آتشی بسوزم که توانایی آن را ندارم مگر غیر از این است که از پوست وگوشت و خون هستم چقدر تحمل دارم؟ای نفس،ای ظالم،ای دشمن خدابیچاره ام کردی،ذلیل و خوارم نمودی،حسادت و سخن چینی را یادم دادی وسوسه ام کردی تا آبروی برادر و خواهر مسلمانم را بریزم.
آه،ای نفس اگر تو نبودی همه انسان ها با هم برابر بودند.
اگر خواهشات تو نبود،لهو لعب تو نبود،دزدی ،فساد...نبود.
خود را مسلمان می دانی در حالیکه اسلام از تو بیذار است،چگونه مسلمانی که با موسیقی هیجان زده می شوی ولی کلام و سخن پروردگار تورا تکان نمی دهد،پند می شنوی بیدار نمی شوی حق را می شناسی تابع آن نمی شوی،قرآن کتاب خدا را تلاوت می کنی و قلبت همچون سنگ است، نماز می گذاری ولی از فحشاء و منکرات باز نمی آیی؟
آه،ای متکبر مغرور،از کاروان نیاکان و بندگان مخلص خدادورم کردی به گونه ای که راه را گم کردم و اثری از آن کاروان نمی یابم لطف و نظر پروردگار را از من جدا کردی بگونه ای هر چه دعا می کنم،تاثیری ندارد.دنیارا شیرین و محبوب جلوه دادی بگونه ای که حرام آن بر ذائقه ام تلخ نیست. وا اسفا،که جایگاهت زیر پا بود و من تو را بر دیده گذاشتم.تا کی؟تا کی باید جور و جفای تو را تحمل کنم؟
ای نفس، توبه کن و به سوی پروردگار برگرد.
ای اماره سرکش،تمرد را کنار بگذار،تمنای داشتن ساختمانها ثروت و دارای را فراموش کن، می گوی توبه کردم کجاست نشانه ای توبه و برگشت تو؟
می گوی پشیمانم و نادمم،کجاست اشک ندامت و اثر پشیمانی؟
می گوی منم،فقط من،در حالی که تو هیچ نیستی،قدر و منزلتی نداری بی جهت خودرابزرگ و اعمال خود راپیش مردم مهم می دانی.
هرگز تو را قانع نیافتم و هرگز اشباع نشدی.
می گویم طاعت و بندگی،می گویی فردا،می گویم نماز صبح می گویی کمی خواب
می گویم صدقه می گویی ندارم.می گویم روزه می گویی طاقت ندارم.
می گویم جهاد،می گویی می میرم،می گویم مرگ و قبری در پیش است می گویی
هنوز فرصت هست. می گویم توبه وانابت می گوی هنوز زود است.وای برتو.کی اشک ندامت و توبه رابر گونه ات ببینم؟
لینک ثابتنظرات شما ()