پیغام مدیر : آسمونــی 21 ساله متولد 15 بهمن اهل جنوب عاشق قدم زدن روی دریا هنگام غروب و راه رفتن زیر باران است . از حسادت دروغ و ریا متنفر است و معتقد است که همیشه باید بخشنده بود و در هر شرایط لبخند نباید فراموش شود همیشه سعی می کند دیگران از او راضی باشند و از رنجاندن دیگران بی زار است و برای همه آرزوی خوشبختی و سعادت در دنیا وآخرت را دارد.
خبرنامه
برای با خبر شدن از بروز شدن وبلاگ در خبرنامه عضو شوید
بدان که شریفترین پاره ی تن آدمی قلب اوست. همانا قلب عالِم به خداوند است ،عامل از بهر اوست،بسوی او در سعی و کوشش است،و جوارح تنها پس روان و خدمتگذارارن اویند وبس،که به کارشان میبندد بسان اربابی که بردگانش را به خدمت می گمارد.وهر که قلبش را شناخت خدایش را شناخت،وبیشینه ی مردم نسبت به قلبها و نفوس خود غافل و نادانند، همانا خداوند میان آدمی و قلبش جدایی می افکند،آنگونه که این جدایی انسان را از شناخت و مراقبت قلب خود منع می کند،و شناخت قلب و صفات آن اصل دین و اساس راه سالکین است.
بدان که قلب بنابر اصل فطرت خود هدایت پذیر است،و بنابر آنچه که از شهوت و هوی در اوست،سرشار از شهوت و هوی وآرزوست .،پیکار میان سرباز و ملائکه وسرباز شیاطین در قلب جاودان و همیشگی است،تا زمانی که دروازه ی قلب بر یکی ازآن دو گشوده خواهد شد،آنگاه چیره و توانا می شود،وسکنی و استراحتگاهی درآن می گزیند،بدنبال آن گذر و هجوم سرباز مغلوب درحد اختلاس وربودن خواهد بود،همانگونه که خدای تعالی می فرمایند«من شر الوسواس الخناس»،و شیطان آنکسی است که هر گاه یاد خدا شود می گریزد و پنهان می شود،و هرگاه غفلتی شود گستاخ می گردد،و سرباز شیطان را جز ذکرخدااز قلب نمی راند،زیرا او را با ذکر خداوند آرام و قرار نیست.قلب در مثل به دزی ماند،وشیطان چون دشمنی باشد که می خواهد به اندرون راه یابد،وآن قلعه را تصاحب کند و بر آن چیره گردد و امکان حفاظت از قلعه وجود نخواهد داشت مگراز راه حراست از دروازه هایش،وآن که دروازه هایش را نشناسد توان پاسداری ازآنها را نخواهد داشت ،و دفع شیطان جز باشناخت مداخل او ممکن نخواهد بود،مداخل شیطان و دروازه های وروداو ،همان صفات بندگان هستند،این دروازه ها بسیارند،که در اینجا تنها به دروازه های عظیم و پر تردد اشاره می کنیم که همچون راهی فراخ بر کثرت سربازان شیطان تنگی نخواهدکرد.
درزمره ی این دروازه های بزرگ و فراخ قلب:دروازه حسد و حرص و طمع است،تا زمانی که بنده برشیئی حریص باشد،حرصش،اورا کور وکر خواهد کرد،و نور بصیرتی که با آن مداخل شیطان راباز می شناسد،خاموش می شود.آنگاه که بنده حسادت ورزد،احوالش به همین سان خواهد بود.و (به هنگام حرص) شیطان فرصت می یابد،ودر نزد حریص هر آنچه که او را به شهوتش برساند،زیبا و مزین می گرداند،هر چند که منکر و از بدیها باشد.
وازدروازه بزرگ وفراخ آن:خشم و تندخویی است،خشم،خمار عقل است و آنگاه که سرباز عقل سست و ناتوان گردید فرزند آدم بازیچه ی دست شیطان می شود،روایت است که ابلیس مس گوید:هرگاه بنده،خشمگین و تند خو گردید،اورامی غلتانیم بسان کودکی که توپش را می غلتاند.
واز دروازه های آن:عشق به آراستن منزل و لباس واثاث است،پیوسته به ساختن خانه وکاشانه وتزیین سقفها و دیواره هایش فرا می خواند ونیز خودارایی در لباس و اثاث،انسان اینگونه عمر طولانیش را در این راه از دست می دهد و تباه می گرداند.
واز دروازه های آن:تشبع و شکم سیری است،که همانا شهوت را قوی می کند و از اطاعت خداوند باز می دارد.
واز دروازه های آن:طمع در مردم است،آنکس که در شخصی طمع کند،در ستایش او جنان مبالغه می کند که در حد او نباشد، در مقابل او تملق می ورزد،واو را به نیکی امر نمیکند واز بدی ها باز نمی دارد.
واز دروازه های آن:شتابزدگی وعدم ثبات وآرامش است،و رسول خدا صلی الله علیع و سلم فرموده اند:«عجله از شیطان است و آرامش و تانی از خداوند است»{الترمزی فی البروالصله(2012)وقال:«غریب»وضعفه الشیخ الالبانی}
واز دروازه های آن:دوستی مال و منال است،هرگاه حب مال بر قلب چیر گشت آن را فاسد می کند و او را بسوی طلب مال فرا می خواند.لیک از راهی که ناروا وبیراهه باشد،واو رابه بخل وآزمندی می رساندواز فقط و تنگدستی می ترساند،تا جاییکه دیگر حقوق واجب از مالش را نمی پردازد.
واز دروازه های آن:فراخواندن عوام است به سمت تعصب در پیروی از مذاهب دریغ از عمل به مقتضا و واجبات آنها.
واز دروازه های آن:مردم را فراخواندن بسوی تفکر درذات خداوند تعالی،وصفات او،در اموری که عقل ها به آن نمی رسند،تا بدینوسیله آنان را به اصل دین،مردد و بدگمان کنند.
واز دروازه های آن:بد گمانی نسبت به مسلمانان است،پس هر کس که با سوظن خود در مورده مسلمانی حکم صادرکند،او را خار و حقیر می شماد،.بند زبانش را علیه او رها می سازد،وخود را از او بهتر می داند،.بد گمانی تنها ناشی از خباثت شخص بد گمان است،زیرا مومن در طلب عذر و بهانه ی مومن است و منافق در طلب عیوب او،و نیز شایسته است برای انسان که از مکانهای تهمت وافترا بپرهیزد،تا مورد بدگمانی واقع نشود،.این ها تنها بیان جنبه ای از جوانب مداخل شیطان است.
آندم که ریشه های این صفات از قلب کنده شد،شیطان به خطر کردن و حملات خود ادامه می دهد تا زمانی که انسان را زا ذکرخدا وبنای قلب بر تقوی باز می دارد.مثَلَ شیطان همچون سگی گرسنه است که به شما نزدیک می شود،اگر در مقابلت گوشت و نانی نباشد،تنها با چخ گفتنی از شما دور می شود،حال اگر سگ گرسنه به پیش شما گوشت یا نانی را بیند،تنها تنها با صدا و چخ کردن از شما دور نخواهد شد .قلب خالی از قوت شیطان نیز چنین است و بمجرد ذکر کردن،شیطان از آن قلب دور می شود.آن قلبی که هوس بر آن غالب گردد،ذکر خالق درآن رو به حواشی می نهد،و دیگر نتواند که بر گوشه های قلب مسلط گردد،آنگاه شیطان در سویدای قلب جای گیرد وآرام و قرار می یابد.
اگر خواهی مصداق آن دانی ،این را در نمازت تامل کن و بنگر که چگونه شیطان در چنین جایگاهی با قلبت سخن می گوید و چگونه بازار و حساب معاملان وتجار و تدبیر امور دنیا را متذکر می شود.
بدان که خداونداز حدیث نفس گذشت فرموده و آنچه از بدی هاکه در دل بر انجام آن همت کرده ای .چشیمان شدی نیز مورده عفو وبخشایش است اوست.هر کس از ترس خدا و تقوا از انجام محرمات منصرف شود او را از جانب خداوند اجر و پاداشی است.
لینک ثابتنظرات شما ()