شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ خجالت مي کشي به گربه ها سلام کني و براي پرنده ها دست تکون بدي. ديگه نبايد و نمي توني که دلت شور بزنه براي جوجه مرغ هايي که مادرشون برنگشته ، آخه. فکر مي کني آبرويت مي ريزه اگه يک روز مردم، همان هايي که خيلي بزرگ شده اند، دلشوره هاي قلبت را ببينند و به تو بخندند ديگه نمي توني دعا کني که کاش قدت مي رسيد و اشک هاي باراني آسمان را پاک مي کردي. ستاره هايت آنقدر دورند که حتي لبخندشان راهم نمي توني ببيني
و ماه، هم بازي تو، آنقدر کم رنگ شده که اگه تمام شب را هم دنبالش بگردي پيداش نمي کني. تو بزرگ مي شي و خواه ناخواه تمام آوازها و پرنده هاي قلبت را بيرون مي کني و روزي به خودت مي آيي که ديگه دير شده. فرداي آن روز تو را به خاک مي سپارند و مي گويند: "او خيلي بزرگ شده بود". و تو در واپسين لحظه ها نگاهي به گذشته مي اندازي و مي گويي: اي کاش! "زماني که مي توانستم قدري بيشتر کودکي مي کردم...
التيام
واي عجب دختر خانم نازي مامانش فداش!
آسموني”•.¸فاطمه¸.•”
رتبه 0
0 برگزیده
543 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله اسفند ماه
vertical_align_top