شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ (حتما همشو بخونيد لايك نميخوام فقط بخونيدش:))سنبلانك سپرآتشهااوبه هر آتش افروخته اي سوخته بود/اوبه اين سو ختن آموخته بود/هر چه مي سوخت همان بود كه بود/اوبه پيش همه كس رسوا بود/ سينه اش سخت تر از صخره ي سرد/ او به دورازمنش عشق ووصال/پاك از آلودگي و عصيان بود/وگريزان زپليدي وبدونيسان بود/سنبلانك پر نفرتها همه ازديدن اونفرت داشت/او ازاين نفرت و نفرت زدگي نفرت داشت/ نفرتش بيشتر از نفرت بود/
دل او كوه غمو حسرت بود/ سنبلانك سپر تنهايي بود/ تنهاي تنهايي خويش و در انديشه رسوايي خويش/ نا گهان قاصدك از راه رسيد/ سنبلانک خنديد/ سنبلانک بر خواست/ قاصدک را بوسيد/ از غم و سختي راهش پرسيد/ و سپس پيش خود او را بنشاند / گلش از گل بشکفت/ که سر انجام بر او هم نفسي پيدا شد/ عاقبت داد رسي پيدا شد/دفتر غصه خود باز نمود قصه درد خود آغاز نمود / قاصدک تنهايم !/ مثل من هيچ کسي تنها نيست /
اين همه پيش همه رسوا نيست/ منم و بي کسي و تنهايي/ کنج آلو نک طو فانز ده ي رسوايي/ قاصدک بي سرو ساما نم من/ هر کجايي که پناهند ه شدم طررد شدم/ منع گرديدم و سر تا به قدم درد شدم/ هيکل دردم من آتش سردم من / قاصدک غم دارم /غم آوارگي و در به دري/ غم تنهايي و خونين جگري/ غم عصانگري انسانها / قاصدک واي به من/ همه از خويش مرا مي رانند/
همه ديوانه و ديوانه ترم مي خوانند/ و به ديو انگي ام مي خنددند/ همتم مي بندند/ قطره اي اشکم من که ز چشم شبنمي ريخته ام/ و به خون جگر آميخته ام/ مادر من غمهاست/ مهد و گهواره ي من ماتمهاست/اشکم و آهم من دارم از سينه ي دلسو خته گان مي ريزم/ دارم از سينه دل باختگان مي ريزم / قاصدک در يابم/ روحم عصيانز ده ي طو فانهاست/ آسمان نگهم باراني است/ قاصدک غم دارم /
غم به اندازه ي سنگيني عالم دارم / غم من صحرا هاست/ اافق تيره ي او نا پيداست/ مثل ابر سيهي غمگينم/ هر کجا مي نگرم ماتم و غم مي بينم /قاصدک از ماتم زدگي سينه ام سنگين است/ روزم از هاله ي شب رنگين است/ چون غروب ابدي دلتنگم/ با شب تيره غم همرنگم/ روز بودم که شدم در دل تيره ي شب زنده به گور/ در سياهي شده ام من زنده به گور/ مي زنم داد ز اعماق سياه يک گور /
پس پر ده ي تا ريک گناه ديدگانم پر اشک/ سينه ام لانه ي ويران شده ي جغدک درد/ چهره ام زردتر از برگي زرد/ روزگارم سيه و تاريک است/ در دم مرگ سخنها دارم /سخن از انسانها/ سخن از اين همه عصيانگري و نيسانها / سخن از نسل بشر/ سخن از فتنه و شر/ پاره شد دفتر ارزنده ي انسان بودن/ مرد گرديدن و دور از بد و نيسان بودن / قاصدک در رنجم/ رنجم از رنگ و رياست/
دوره ي مرگ صميميت و يک رنگي هاست/ دل يک رنگ کجاست ؟/ رنگ بي رنگ کجاست / قاصدک اين مردم همگي صد رنگند/ برده ي ديو سياهي رنگند/ رنگ اين رنگ ببايد بزدود / قاصدک بايد روز روشن از نور حقيقت باشد/صحبت از مهر و محبت باشد/ سر راه بشريت کين است/ بايد اين سد نکوهيده شکست/ دست هيولاي زشتي را بست/ دل بي کينه پر از نور خداست/ که در او لطف و صفاست/ همه جا در صحف ابراهيم به اوستا/
و زبور و به تورات و به انجيل و به قران سخن اين است/که انسان باشيد ازبد وزشت گريزان باشيد/چه تبار و چه نژادکه نژادي..نشود موجب پاکي نهاد/زبشر پاک نهادي چه تبارو چه نژادهمه از يک پدرند/همه از نوع بشر سخن ازدوزخ نيست/و نه گلشن جاويد بهشت که به يک دانه گندم پدرم از کف هشت...(منظور حضرت آدم )/ سخن از وجدان است/سخن از ايمان است/دوزخ و باغ بهشت حالت و گونگي وجدان است/که به دنياي خودهربشري پنهان است/
راه وجدان به بشر از همه جا نزديک است/ بشريت همه دور است و همه تاريک است/ قاصدک سينه که بي کينه شود/ سرزمين ابديت آنجاست/ کاخ زيباي حقيقت آنجاست / که پر از نور خداست /که در او لطف و صفاست/ قاصدک مي بخشي چه کنم بيمارم/ و چنان دوزخم و تب دارم / دارم اينک هزيان مي گويم / و روي تو با اشک روان مي شويم/ قاصدک مردمي مرد خاک شد/ بادش برد مرد اگر ماند سر خويش به نامرد سپرد تو/ بگو ..... مرد کجاست؟ /
مرد همدرد به پر درد کجاست؟/ قاصدک ديگر از اين پس منمو تنهايي/ و به تنهايي خود در هوس عصياني / و به عصيان منتظر معجزه و غوغايي/تا به تقديس خداي مريم/ وارهم از کهنه طبيب ماتم / قاصدک مريم کو ؟/ که مسيحايي نيست ؟/ و مسيحاييو عيسي يي نيست / قاصدک زشتم من ... /زشت چون چهره ي سنگ خارا/ زشت همانند زوال دنيا / نه نگاهي که نگاهم فکند/
و نه دستي که زتن رخت حياتم بکند/ قاصدک چرخ زبان مي چرخد/ من روان در پي ارابه خاموش سکوت/ مي زنم پرسه به شهرهپروت/ گر چه اين جا همه چيزي روياست / لطفش اين است که غم ناپيداست / قاصدک حال گريزش دارم / مي گربزم به جهاني که مرا ناپيداست / شايد آن نيز فقط يک روياست ............................
polly
يك بار عرض كردم بار ديگر هم عرض مي نمايم...بسي بسيار زيبا بود!(خيلي دوسش دارم! خيلي)
فقط نميدونم چرا قاطي شدن :دي
عالي بود.اما در قسمت اول كمي گيج شدم:دييي
درست و مرتبش اينجاست اينجا نميدونم چرا قاطي شده :دي http://217.219.111.188/vb/showthread.php?p=136252#post136252
تمام عزيزززززززززززززززززززززززم ببخشيد نظرتو حذف كردم بلكه اين قاطيش درست شه اولش آخر اومده اخرش اول:دي اااااااااا يعني هر چي من بگم :دي:دي
اين شعره يكي از دوستان بهم داد براي هميشه نگهش ميدارم وبازم خيلي ممنون
قشنگه . هم تصوير هم شعر . ممنون.
ممنون عزيزم فقط نميدونم چرا قاطيه:)
آسموني”•.¸فاطمه¸.•”
رتبه 0
0 برگزیده
543 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله اسفند ماه
vertical_align_top