پيام

آسموني”•.¸فاطمه¸.•”
89/2/28

+ ........

ايمان 89/2/29

راستي آخرش فهميدي چي شد كي كي بود چي بود من چي بودم يا واقعا اون يكي ديگه بود

ههههه ميكشمت ريحانه هنوزم نميدونم چي چي بود كي بودا

دست رسيد باااااااشه

ههه ميام دم خونتوووووووووووووووووون

وااااااااااااااااااااااااااااااايي دارن در ميزنن كجا قايم شم

هههه اره اومدم بكشمت بدو در وا كنه وگرنه از لاي در ميام اقا مهدي راست ميگه ها

نوووووووووووووچ تو آسمون ابر هست پرنده هست مخصوصاهودي كلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا....ميشه اونجاههههااا قايم شد

اون ابر داره تكون ميخوره ههه

اون ابر من پشتتش نيستما كار باده بعدش من به آسموني گفتم كه با وكيييييييييييييييييييييييييييلم ميام لازمنيست قايم بشممممممممممممممممممممممممممم هههههههههه

ريحانه و درد حالا كي كي بود چي شد اون كي بود من كي بودم تو كي هستي مگه تو اون نبودي پس اون كي بود :دي نكنه اون وكيل بود هان هان هان :دي

حالا بعدا متوجه ميشوييييييييييييييييد در دادگاه .......هههههههههه بعدش ..............فاطمه چي شد ؟هااااااااااااااااااااااا نكشتيش كه.@@@@@@@@@

:-w:دي

...........................كه چي ؟ راست ميگي بلند شو بيا اينجا

وااااااااااااااااااااااااااااااااي نكنه كشتيش ..............

مگه ميشه بكشمش(چشمك) هههه

هاااااااااااااااااااااااااااا حالا شد په راستشو بگو تو اينجا چيكار ميكني اون كجا رفت اصلا كي بود من فهميدي چي بودم بالا خره تو تو خونه مردمي چي شد هاااااااااااااااااااااااااااااااااااا..................زود مهلتت كمه ......@@@

هااااااا اون رفت يه جايي :دي

كجااااااااااااااااااااااااااااااااااارفت هااااااااااااااااااااااااا......ههههههههههههه من مسئول پرونده هستم زود بگو وگر نه كلانترو خبر ميكنم