پيام
+
در ميان عميق ترين تاريکي ها/
به دو چشم غمگيني مي انديشم/
و به پنجه هايي که
خاک،خاک مهربان آن را مي پوشاند/
تمام شب/
گذشته را در عکس ها مي ديدم/
و صداها را از جرز ها مي شنيدم/
جزيره اي دور را مي ديدم/
که فرو رفته بود در مهي سياه/
و پرنده سفيدي را/
که در مه فرو مي رفت/

آسموني”•.¸فاطمه¸.•”
89/2/22
آسموني”•.¸فاطمه¸.•”
در تيرگي غبار از آينه ها مي ستردم /و مي ديدم که پسري معصوم! را/ که در کوچه اقاقيا/ از گذشته به آينده مي پيوستند/ و در خط زمان به پوچي و بيهودگي مي پيوستند /تمام شب/ در ميان عظيم ترين پنجه ها/ صداي کلنگ گورکني را مي شنيدم/ … خاک،خاک سنگيني روي سينه ام فشار مي آورد/ و به مرگ مي انديشيدم /و به قلب برادرم که در دل خاک مي پوسيد /تمام شب در ميان عميق ترين تاريکي/ براي برادرم گريه مي کردم.
آسموني”•.¸فاطمه¸.•”
هركي خوندبراي شادي روحه دوسته پيام رسانيمون اقا محسن(هنوز)يه فاتحه و صلوات بفرسته ........روحش شاد ويادش گرامي
آسموني”•.¸فاطمه¸.•”
.......... -
آبجي كوچيكه
روحش شاد
آسموني”•.¸فاطمه¸.•”
بله ممنون از لايكتون !!!!!!!؟:دي
آبجي كوچيكه
اااااااااااا ... لايك نزدم ... حواس كه نمي ذارن بعضيا :دي
آسموني”•.¸فاطمه¸.•”
با دوستان بقيه بودم